سلامتي اینستاگرام دریایی میلیونر وبلاگ

سلامتي: اینستاگرام دریایی میلیونر وبلاگ میلیون فالوور اخبار گوناگون مطالب گوناگون

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار سیاسی و اجتماعی راهپیمایی25خرداد88 به درخواست موسوی نبود،خودجوش بود/ سطل آتش زدند که به نام اص

    آنچه اتفاق افتاد در اختيار و در كنترل اصلاح‌طلبان و مهندس موسوي نبود. من به مدت يك ربع الي بيست دقيقه در راهپيمايي شركت كردم. واقعا مدني‌ترين اعتراضي بود كه من

    راهپیمایی25خرداد88 به درخواست موسوی نبود،خودجوش بود/ سطل آتش زدند که به نام اص

    بهزاد نبوی: راهپیمایی25خرداد88 به درخواست موسوی نبود،خودجوش بود/ سطل آتش زدند که به نام اصلاح طلبان تمام کنند

    عبارات مهم : انتخابات

    آنچه اتفاق افتاد در اختيار و در كنترل اصلاح طلبان و مهندس موسوي نبود. من به مدت يك ربع الي بيست دقيقه در راهپيمايي شركت كردم. واقعا مدني ترين اعتراضي بود كه من در عمر خود ديده بودم. مردم حتي شعار هم نمي دادند. فقط در اعتراض به يك موضوع، راه مي رفتند.

    روزنامه اعتماد با بهزاد نبوی گفت وگویی انجام داده است.بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:

    به نظر شما مهم ترين و صحيح ترين كنش اصلاح طلبان چه چيزي بايد باشد؟

    راهپیمایی25خرداد88 به درخواست موسوی نبود،خودجوش بود/ سطل آتش زدند که به نام اص

    اگر اصلاح طلبي را در معناي سياسي آن حركتي قانوني، مسالمت آميز و تدريجي در جهت تبديل وضع موجود به وضع مطلوب بدانيم، اينكه در حال حاضر ما بايد چه كاري انجام دهيم، استراتژي يا روش فعلي اصلاح طلبان را مشخص خواهد كرد. مي دانيم در حال حاضر شرايط كشور شرايط مناسبي نيست.

    مهم ترين دغدغه تمامي اصلاح طلبان، اصولگرايان و مستقلين كه انقلاب و اصل نظام را قبول دارند و به منافع كشور و ملت مي انديشند، بايد حفظ منافع ملي و تلاش براي جلوگيري از لطمه و ضربه خوردن به منافع كشور باشد. به نظر من در حال حاضر هيچ طيفي، از جمله اصلاح طلبان نبايد خواسته هاي جناحي خود را مطرح كنند. امروز بايد همه خواسته ها ملي و در جهت حل مشكلات و بحران هاي كشور و ملت باشد.

    آنچه اتفاق افتاد در اختيار و در كنترل اصلاح‌طلبان و مهندس موسوي نبود. من به مدت يك ربع الي بيست دقيقه در راهپيمايي شركت كردم. واقعا مدني‌ترين اعتراضي بود كه من

    تعريف منافع ملي از ديد افراد و گروه هاي متفاوت سياسي متفاوت هست. بدين معنا كه- مثلا- شما مي توانيد خواستار تغيير قانون اساسي باشيد با نشانه حفظ منافع ملي يا مي توانيد خواستار بسط نظارت استصوابي باشيد آن هم با نشانه حفظ منافع ملي. اين منافع ملي كه مد نظر شماست، داراي چه ويژگي هايي است؟

    منافع ملي مدنظر من از درون يك گفت وگوي ملي بيرون مي آيد. به دليل اينكه مشكلي را كه شما مي گوييد پيش نيايد، بايد طيف هاي متفاوت فكري و سياسي كه به آینده كشور و ملت اهميت مي دهند و قبول دارند كه كشور و ملت وضعيت مناسبي ندارند، با يكديگر به گفت وگو بنشينند و بر سر همين عنوان هم تفاهم كنند كه مشكلات كشور و راه حل آنها چيست.

    با مشخص كردن مشكلات كشور و راه حل هاي آنها، منافع ملي هم تبيين مي شود. ممكن است مفهوم حفظ منافع ملي براي بعضي طيف ها، از بین بردن يك يا چند طيف از عرصه سياسي كشور باشد، ولي من اعتقاد دارم با توجه به شرايط كشور تعريف منافع ملي هم بايد از درون يك گفت وگوي ملي بيرون بيايد.

    گفت وگوي ملي، يعني گفت وگوي همه طيف هايي كه اعتقاد به انقلاب و اصل نظام هستند و به وجود مشكلات در كشور اذعان دارند و معتقدند كه براي حل اين مشكلات بايد همه با هم دست به دست يكديگر بدهند تا اين مشكلات حل شوند. مفهوم اين حرف من اين نيست كه طيف ها و تفكرات مختلف، موجوديت و ماهيت خودشان را از دست بدهند، بلكه بايد با حفظ موجوديت، ماهيت و ديدگاه هاي خاص خود، مشتركات ارزش را بيابند. ببينند آيا براي حل مشكلات كشور و ملت، مشتركاتي بين آنها مي تواند ايجاد شود يا خير؟ اگر انجام شد، آن مشتركات بخشي از منافع ملي خواهد بود و بايد به خاطر آن تلاش كرد.

    راهپیمایی25خرداد88 به درخواست موسوی نبود،خودجوش بود/ سطل آتش زدند که به نام اص

    از زماني كه بحث آشتي ملي مطرح شد در عمل اتفاقي نيفتاده هست. پالس جدي و قابل اعتنايي از جناح برابر نيامده و از اين سو دايما موضوعاتي مانند صلح دوفاكتو يا گفت وگوي ملي را مطرح مي فرماييد، هرچه وجود دارد از اين سمت هست. ظاهرا در آن سمت خودشان را بي نياز از اين گفت وگو مي دانند.

    حوادث يكي، دو ماه اخير و همچنين مشكلات موجود در كشور، شايد همه طيف ها را به فكر وادار كند. حداقل فكر مي كنم كه همه طيف ها در وجود مشكلات خيلي مهم در اقتصاد كشور هم نظر باشند و اگر رويدادهاي يكي، دو ماه اخير را ناشي از مشكلات اقتصادي بدانند، ممكن است اين عنوان باعث هم انديشي شود. اين اتفاق نيفتد، به هر حال ما بايد حرف خودمان را بزنيم و پيشنهادهاي خودمان را مطرح كنيم.

    آنچه اتفاق افتاد در اختيار و در كنترل اصلاح‌طلبان و مهندس موسوي نبود. من به مدت يك ربع الي بيست دقيقه در راهپيمايي شركت كردم. واقعا مدني‌ترين اعتراضي بود كه من

    اميدوارم همه متوجه وخامت اوضاع بشوند و توجه كنند كه حل مشكلات موجود بسيار بااهميت تر از منافع گروهي و جناحي هست. اگر همه ميانه روها و اعتدالگرايان اعم از اصولگرا، مستقل و اصلاح طلب بايد مشكلات را مطرح كرده و ايجاد آنها را ناشي از عملكرد طيف هاي ديگر ندانند كه خود اين عنوان موجب اختلاف جديد نشود.

    به عنوان مثال مشكلات را ناشي از عملكرد دولت يا قوه قضاييه يا شوراي نگهبان يا فلان نهاد ندانند، بلكه تلاش كنند همه طيف ها وجود مشكلات را قبول كرده و براي راه حل ها به نتيجه مشترك برسند. چنان كه اين اتفاق نيفتد، احتمال تكرار ناآرامي هاي اخير وجود دارد كه قطعا به نفع كشور و ملت نيست. به همين دليل در ناآرامي هاي اخير، اصلاح طلبان و ده ها ميليون مردم معترض به وضع موجود، با معترضان همدردي كردند، ولی همراهي نكردند.

    راهپیمایی25خرداد88 به درخواست موسوی نبود،خودجوش بود/ سطل آتش زدند که به نام اص

    به نظر شما آيا رييس جمهور، با توجه به جايگاه حقوقي اش، مي تواند مبدع گفت وگوي ملي باشد؟ آيا چنين خواسته اي را مي توانيم از ايشان داشته باشيم؟

    رييس جمهور حتما از همه طيف هاي ديگر و شخصيت هاي طيف هاي آنها موثر تر مي تواند، اين كار را انجام دهد. اينكه تا چه اندازه موفق شود، نمي دانم. چون اين گفت وگوها شبيه ميزگرد راديو و تلويزيوني نيست. گفت وگوي ملي با مناظره و ميز گرد تلويزيوني متفاوت هست. گفت وگوي ملي ممكن است كه ماه ها در پشت درهاي بسته انجام گيرد و حتي مورد نیاز هم نباشد كه بگويند گفت وگويي انجام شد. من نمي دانم، شايد آقاي رييس جمهور در حال حاضر مشغول انجام اين كار هستند. علي القاعده ايشان خيلي بهتر از همه مي توانند اين كار را انجام دهند.

    البته شخصيت هاي ديگري هم، خصوصا در ميان اصولگرايان و مستقلين ميانه رو كه حساسيت تندروها نسبت به آنان كمتر هست، مي توانند كمك كنند و در سامان دادن گفت وگوي ملي موثر باشند. در مجموع نيروهاي معتدل و ميانه رو، كه در تشخيص بخش مهمي از مشكلات كشور، با يكديگر همفكر و همنظر هستند، مي توانند به صورت فردي، جمعي، با واسطه يا بدون واسطه زمينه هاي گفت وگوي ملي را فراهم كنند. در اين زمينه بوق و كرنا هم مورد نیاز نيست.

    مي تواند به صورت غيررسانه اي انجام شود؟

    رسانه اي و علني شدن اين مسائل، مانع پيشرفت اين گفت وگوها خواهد شد.

    مشابه اين نوع گفت وگوها را در سال هايي كه سياست ورزي كرده ايد، در مجلس يا دولت در خاطر داريد؟

    بله، به خاطر دارم كه در دهه ٨٠ اين نوع گفت وگوها وجود داشته هست. اصلاح طلبان با بعضي از اصولگرايان، ارتباط داشتند. در ارتباط با فعاليت مجدد منزل احزاب من با دوستان اصولگرا جلساتي داشته ام. دوستان ديگر كه با دوستان اصولگرا ديدار و گفت وگوهايي را داشته اند. مرحوم عسگر اولادي با آقاي رضا خاتمي نامه هايي را با يكديگر رد و بدل كردند.

    البته نمي دانم كارشان به گفت وگو انجاميد يا خير. من با مرحوم عسگراولادي گفت وگوهايي داشته ام. البته اولا اين گفت وگوها مستمر و مداوم نبودند. بلكه به صورت مقطعي و موردي بود. ثانيا پرسشها و مشكلات كشور، به بزرگي پرسشها و مشكلات امروز نبود. شايد هيچ كسي اهميت و ضرورت گفت وگو را مانند امروز درك نمي كرد.

    در بين صحبت هاي خودتان به اتفاقاتي كه در يكي، دو ماه اخير پيش آمده اشاره كرديد، اتفاقا بيشترين هجمه به اصلاح طلبان در همين يكي، دو ماه وارد شد. اصلاح طلبان در كدام قسمت اين معادله بودند كه مورد نقد و تخريب قرار گرفتند. دليل آن چه چيزي بود؟

    سه طيف يا گروه، عليه اصلاح طلبان موضع گرفتند، يا از موضع گيري عليه اصلاح طلبان بهره مند شدند. تندروهاي داخلي بيشتر سعي كردند كه بهره برداري كنند. برخي دوستان داخلي خود ما هم فكر مي كردند به جاي همدردي بايد با اين حركت ها همراهي كنيم. برخورد عاقلانه اصلاح طلبان اين بود كه به هيچ وجه با اين حركت ها همراهي نكردند.

    حركت هاي غيرقانوني و تخريبي را هم محكوم كردند و از خواسته هاي بحق دفاع كردند. طيف ديگري كه عليه اصلاح طلبان موضع گرفتند، «براندازان در نشانه و اصلاح طلبان در روش» بودند كه به شكل گسترده در صفوف اصلاح طلبان جاي دارند. آنها از عدم همراهي اصلاح طلبان با اعتراضات كه بسيار عاقلانه بود، خيلي برآشفته شدند. ولی به هر حال اين كار موجب شد كه آنها هم وارد همراهي نشوند.

    دسته سوم هم ضد انقلاب و براندازان خارج نشين بودند كه اصلاح طلبان را مانع اصلي در جهت تحقق اهداف ارزش مي دانند. احتمالا بايد بدانيد كه مسعود رجوي اولين كسي بود كه بعد از جنبش دوم خرداد اصلاح طلبان را با طرح «فتنه خاتمي» فتنه گر ناميد.

    مخالفان و منتقدان شما مي گويند كه در سال ٨٨ با حضور در خيابان و پيگيري مطالبات، مخالفتي نداشته ايد. ولي آیا الان با حضور عده اي ديگر در خيابان براي پيگيري مطالبات ارزش مخالفت مي كنيد؟ آيا اين موضع گيري، يك بام و دو هوا نيست؟

    پاسخ به اين پرسش شما قدري سخت هست. من با آن نحوه حضور در سال ٨٨ هم مخالف بودم. مطلع هستيد كه من بيست و سوم خرداد ٨٨ بازداشت، بيست و چهارم آزاد و بالاخره بيست و پنجم مجددا بازداشت شدم. من هم در راهپيمايي بيست و پنجم خرداد حضور پيدا كردم. حدود يك ربع الي ٢٠ دقيقه در اين راهپيمايي حضور داشتم. همين اتهام اخلال در نظم ترافيك هم به دليل همان يك ربع حضور در راهپيمايي سكوت بود كه به من وارد شد؛ لذا من اصلا در شكل گيري آن حركات و تجمعات نقشي نداشتم.

    تقريبا مي شود گفت كه هيچ كدام از اصلاح طلبان نقش نداشتند. آقاي مهندس موسوي هم كه در روز بيست و پنج خرداد درخواست راهپيمايي داد، وقتي كه وزارت كشور مخالفت كرد، راهپيمايي را پيگيري نكرد. راهپيمايي واقعا خودجوش بود. آيا اين را قبول داريد؟ فكر نمي كنم هيچ كسي بتواند اصلاح طلبان را متهم كند و اينقدر قدرت براي آنها قائل شود كه دو الي سه ميليون نفر را در پایتخت کشور عزیزمان ایران بتوانند به ميدان بياورند.

    بنابراين آنچه اتفاق افتاد در اختيار و در كنترل اصلاح طلبان و مهندس موسوي نبود. من به مدت يك ربع الي بيست دقيقه در راهپيمايي شركت كردم. واقعا مدني ترين اعتراضي بود كه من در عمر خود ديده بودم. مردم حتي شعار هم نمي دادند. فقط در اعتراض به يك موضوع، راه مي رفتند. اگر الان اصلاح طلبان از حق اعتراض مردم حمايت نمي كردند يك بام و دو هوا مي شد.

    الان هم از حق اعتراض حمايت مي كنند. آن موقع هم از حق اعتراض حمايت مي كردند. بدون دعوت اينها و بدون دعوت مهندس موسوي، مردم با جمعيت دو الي سه ميليون به خيابان ها آمدند و راهپيمايي سكوت كردند. آیا بايد به آنها اعتراض كنيم؟ در ارتباط با موارد بعدي، تا آنجا كه اطلاع دارم درخواست اصلاح طلبان و مهندس موسوي باز هم نبود. به جز بيست و پنج بهمن ٨٩ بود و وقتي كه موافقت نكردند، مهندس موسوي سكوت كرد. آن راهپيمايي هم مسالمت آميز نبود و به خشونت كشيده شد. چون برخورد طرف برابر هم تند بود.

    در ٩٦ همراهي نداريم. ولي در ٨٨ تا حدي و به صورت دست كم، همراهي هم داريم.

    همراهي به دليل اينكه اولا اعتراض مدني، مسالمت آميز و قانوني هست. خلاف نيست و در ثاني تخريب و حركت هاي خشونت آميز و حركت هايي كه اصل نظام و انقلاب را زير پرسش ببرد، اصلا در آنها مشاهده نمي شود.

    يعني كساني كه تخريب مي كنند از شما نبودند؟

    بله. همان روز اول كه من را به زندان اوين مي بردند، در بلوار بيست و چهار متري سعادت آباد كه پرنده اي پر نمي زد، مشاهده كردم كه سطل هاي زباله در حال سوختن بودند. معلوم بود كه اين كار معترضين نبود. كساني اين كارها را انجام مي دادند تا به نام معترضين تمام كنند. بعد هم فهميديم كه واقعا همين طور بوده است.

    چون نشانه ضربه زدن به اصلاح طلبان بوده هست، مي درخواست کردند همه اينها را به حساب اصلاح طلبان بگذارند. نكته ديگر اينكه تجربه ٨٨ براي ما مفيد هست. آدم دو بار از يك سوراخ گزيده نمي شود. تجربه ٨٨ مفيد است اينكه آدم بداند مي شود اين بهره برداري ها و سوءاستفاده ها حتي از يك حركت مسالمت آميز اعتراضي انجام بشود. نكته سوم، يك خاطره است.

    در زندان و حدود يك ماه بعد از انتخابات من را براي بازجويي بردند. يك پرسش مكتوب روبه روي من قرار دادند. « شوراي نگهبان نتايج انتخابات را تاييد كرده هست، نظر شما چيست؟» پاسخ مكتوب دادم: «با وجود اعتراضي كه به نتايج انتخابات دارم، با توجه به اينكه شوراي نگهبان عالي ترين مرجع رسيدگي و تصميم گيري در مورد انتخابات هست، به نظر آن شورا تمكين مي كنم. » نه اينكه آن را قبول دارم، بلكه تمكين مي كنم. بعد از اين ماجرا، يك الي دو نفر از بازجوياني كه از من بازجويي كردند، به من گفتند كه راه حلي را براي مشكلات موجود پيدا كنم. راه حلي كه برد برد باشد. هيچ يك از طرفين احساس باخت نكنند.

    من در جهت همان پاسخي كه به آن پرسش داده بودم، پيشنهاد مكتوبي به آنها دادم كه خوب هست، رهبري خيلي جدي و محكم از مجلس بخواهد قانون انتخابات را بررسي كند و مشكلاتي كه آزادي انتخابات را خدشه دار و محدود مي كند، برطرف كنند و با يك رويكرد مثبت مشكل نظارت استصوابي را حل كند. در برابر آقايان موسوي، خاتمي و كروبي و ساير معترضين اعلام كنند؛ ضمن اينكه به نتايج انتخابات اعتراض دارند، ولی با توجه به تاييد نتايج انتخابات از سوي شوراي نگهبان، به نتايج تمكين مي كنند.

    مساله انتخابات جمع بشود و تغييرات جدي در جهت دموكراتيك شدن و بهتر كردن قانون انتخابات صورت بپذيرد. اين پيشنهاد را ارايه دادم و در ابتدا هم خيلي مورد استقبال قرار گرفت، ولی ظاهرا از طرف مقامات اوج استقبال نشد. كلا اين نظر من در مورد چگونگي خاتمه دادن به اعتراضات سال ٨٨ بود.

    آيا دراعتراضات دي ماه امسال، شما قائل هستيد به اينكه بخشي از بدنه اصلاحات به سمت اپوزيسيون ريزش داشته و بعضي جريان هاي اصلاح طلبي نااميد شده است اند؟

    در حال حاضر نمي توانم راجع به اين عنوان قضاوتي داشته باشم. در اعتراضات اخير، آمارهاي رسمي مي گويند كه در ٨٠ شهرستان معترضين اعتراض كرده اند، جمع كل جمعيت در اين ٦٠ الي ٨٠ شهرستان ١١٠ الي ١١٥ هزار نفر بوده هست. البته ممكن است كه اين اعداد كمي جابه جا شده است باشند. به عنوان نمونه پانصد هزار نفر باشند، ولی كسي مدعي نيست كه تعداد آنها چند ده ميليون نفر بوده هست. كسي اينها را به عنوان تظاهرات ميليوني مردم نمي داند. گزارش هاي تصويري هم اين آمار را تاييد مي كند. با توجه به اين توضيحات نمي توان ريزش در بدنه اصلاحات را خيلي جدي تلقي كرد.

    به هر حال خودتان اهل اين كار هستيد و انقلاب كرده ايد. حساب و كتاب دست تان است.

    بله، مسلما اين اعتراضات ميليوني نبوده و پراكنده و جمعا كمتر از ٢٠٠ هزار نفر بوده هست، ولي آيا معترضين به وضع موجود همين تعداد هستند؟ من اعتقاد دارم كه شايد تعداد آنان چند ده ميليون هستند. نظرسنجي ها هم احتمالا همين را نشان مي دهد. در همدردي با معترضين هم معتدلين و ميانه رو ها را مي توان يافت و هم تندروها را؛ البته هر دسته با انگيزه و ديدگاه هاي خود با معترضين همدردي مي كنند. به هر حال اينكه ده ها ميليون با اين اعتراضات همراهي نكرده اند، مي تواند پاسخ پرسش شما را منفي كند.

    البته نمي توان به طور قطع پاسخ داد آيا اين كساني كه در اين ماجرا، سكوت يا حداكثر همدردي كرده اند، از اصلاح طلبان بريده اند؟ و آيا اگر از اصلاح طلبان بريده اند، از اصلاح طلبي هم بريده اند؟ آيا ديگر بعد از اين پاي صندوق هاي راي نخواهند رفت؟ ضمن اينكه اعتقاد دارم خصوصا دو طيف در جهت نااميد كردن مردم به صندوق هاي راي، دست به دست هم داده اند. اول تندروهاي طرفدار حاكميت، ديگري اپوزيسيون ضد انقلاب خارج از كشور كه از نظر فكري پيوندهايي هم در داخل كشور ممكن است داشته باشد.

    انتخابات براي هر دو طيف، سم مهلك است زيرا دسته اول در صورت حضور گسترده مردم در انتخابات راي نمي آورند. براي دسته دوم هم انتخابات مانع بزرگي در جهت براندازي هست. بي دليل نبود همان طور كه پيش تر گفتم مسعود رجوي بعد از خرداد سال ٧٦، جنبش اصلاحي را «فتنه خاتمي» ناميد. لذا فضاي مجازي و حملاتي كه به اصلاح طلبان از جانب آن طيف ها صورت گرفته و مي گيرد و در پاسخ هاي قبلي عنوان كردم، عرصه را خصوصا بر جوانان اصلاح طلب تنگ كرده هست. آنان احساس مي كنند كه از همه طرف مورد تهاجم هستند و اصلاح طلبي در حال از بين رفتن و نابود شدن است.

    اما اگر كمي عميق تر نگاه كنيم، شايد اينگونه نباشد. كساني كه با اعتراضات همراهي نمي كنند، به چه دليل همراهي نمي كنند، در حالي كه خودشان هم معترض هستند؟ هر گروه هم به گوشه اي معترضند. حتي تندروهاي طرفدار نظام كه در مشهد ماجرا را شروع كردند، به دولت معترض بودند. آیا آمدن به خيابان را ادامه ندادند؟ چون متوجه شدند كه ممكن است كسان ديگري از آن شرايط بهره برداري كنند.

    حاميان اصلاح طلبان هم متوجه شدند كه نتيجه اين كار به كجا منتهي خواهد شد. تصور مي كنم اگر احساس مي كردند كه نتيجه بخش هست، بايد در اعتراضات شركت مي كردند. اگر شركت نكردند، شايد به راه حل هاي اصلاح طلبانه كه از مهم ترين آن اميد به صندوق هاي راي هست، نا اميد نشده اند، حتي اگر از درون صندوق راي، تحولات و تغييرات خيلي كوچكي حاصل شود. به خاطر داريد كه بعد از دوم خرداد ٧٦ همين اتفاق افتاد. در آن وقت هم سعي شد كه مردم نااميد شوند و دوره اي هم عملا مردم با صندوق هاي راي قهر كردند. نتيجه آن انتخابات دور دوم شوراي شهر شد.

    ولي به نظر مي رسد كه مردم امروز هوشيارتر و آگاه تر شده است اند. اميدوارم كه رويدادهاي دي ماه باعث نشود مردم از راه حل هاي اصلاح طلبانه نااميد نشوند. مردم بايد راه حل هاي اصلاح طلبانه را در برابر راه حل هاي براندازانه و دخالت خارجي بگذارند. اگر آن دو را با توجه به نمونه ها و شواهد زيادي كه در اطراف خودشان مي بينند، نفي كنند. هرچقدر هم معترض باشند باز هم بايد به سراغ اصلاح طلبي و راه حل هاي اصلاح طلبانه رفت.

    اگر مردم از صندوق نا اميد بشوند، چه اتفاقي مي افتد؟ چه پيامدي دارد؟ آيا اتفاقات گذشته تكرار مي شود؟

    اگر قرار بود كه نتيجه مخرب گرفته شود، علي القاعده بايد در همين ماجرا و اعتراضات اخير گرفته مي شد، مگر اينكه استعداد نظام به گونه اي باشد همين مردمي را كه معترض بودند ولي با اعتراضات خياباني همراهي نكردند به سمت همراهي بكشانند. يعني همان گفته مرحوم بازرگان، كه انقلاب ما دو رهبر داشت يكي امام و ديگري شاه بود. يعني اگر نظام ما نقش نظام گذشته را ايفا كند كه ان شاءالله چنين كاري نخواهد كرد، ممكن است با وجود تمام توصيه هايي كه ميانه رو ها و اصلاح طلبان مي كنند، دوباره مردم به دنبال انقلاب بروند.

    البته مشخص نيست كه آن حركت فرجامي داشته باشد زيرا كه امروز سال ٥٧ نيست. فرجام آن حركت ها را در جاهاي ديگر مشاهده مي كنيم. اينكه اگر موفق هم بشود، چه خواهد شد معلوم نيست. اگر موفق نشود، خونريزي، كشت و كشتار سوريه و يمن خواهد بود. موفق هم بشود، ليبي يا در بهترين شكل آن، تونس خواهد بود.

    آيا شما هم اعتقاد هستيد كه آینده نظام، وابسته به آینده دولت حسن روحاني است؟

    من نمي دانم اين سوالي را كه از من مي پرسيد، آيا تحليلي است كه در جايي آن را مطالعه كرده ايد يا اينكه يك پرسش مقدر است.

    آقاي حجاريان مي گويد عبور از روحاني به شدت و به سرعت منجر به عبور از رهبري و نظام مي شود. اينگونه نيست كه تصور كنيد اگر از آقاي روحاني عبور كرديد، پشت سر ايشان هم خالي خواهد بود. ذيل اين عنوان نظر خود را بفرماييد.

    من اين صحبت را به شكل ديگري در يك مصاحبه ديگر عنوان كرد. كه انتشار یافته يا قرار است كه منتشر شود. عنوان كرده ام آنهايي كه در حوادث اخير به دنبال سقوط روحاني يا حداقل ناكامي برجام بودند، احتمالا تصور مي كنند كه با توجه به اينكه سه الي سه سال و نيم بيشتر از عمر دولت روحاني باقي نمانده هست؛ خوب است در كارهاي او كارشكني مي كنيم كه هيچ نتيجه اي نگيرد.

    مهم ترين كار روحاني برجام هست. كاري كنيم كه از برجام هيچ نتيجه مثبتي نگيرد. بعد از سه سال كه رفت، مشكلات را خودمان حل مي كنيم. من دو مطلب را در اين زمينه عنوان كرده ام. اول اينكه معلوم نيست اين سه سال و نيم براي كشوري كه دچار مشكلات جدي هست، وقت كمي باشد، كه ما سه سال و نيم آن را در برزخ نگاه داريم.

    مشكلات ممكن است آن قدر زياد شوندكه نه تنها روحاني بلكه كل حاكميت را در معرض خطر قرار دهد. ثانيا به فرض كشور سه سال و نيم دوام آورد. روحاني هم در اين سه سال و نيم هيچ كاري در جهت حل مشكلات و معضلات كشور نتوانست انجام دهد، مشكلات و معضلات اقتصادي جز با سرمايه گذاري خارجي قابل حل نخواهد بود.

    حال اگر دولت معتدل و ميانه رو روحاني نتواند سرمايه خارجي را به كشور جلب كند، به طريق اولي دولت هاي تندرو و راديكال در اين كار ناموفق تر خواهند بود، مگر اينكه دست از تندروي ها بردارند كه ممكن است دير شده است باشد؛ ضمن اينكه طرف هاي برابر هم به راحتي اين تغيير مواضع را نمي توانند بپذيرند. لذا شايد فرمايش برادر عزيزمان آقاي حجاريان به واقعيت نزديك باشد، اگر روحاني به هر دليلي شكست بخورد، معلوم نيست كه آلترناتيو او بتواند توفيقي به دست بياورد و كشور، ملت، نظام و انقلاب از هر مشكلي مصون بمانند.

    واژه های کلیدی: انتخابات | اصلاح طلب | اصلاح طلبان | اخبار سیاسی و اجتماعی


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار